نتایج جستجوی عبارت «حسین اندرز سرگدار داراب دبستان بنه‌کلاغی مدرسه امیرکبیر سیرجان لشکر 19 فجر 18/1/1365 گردان امام حسین(ع) آیت‌الله مطهری 24/2/1365 فکه امام‌زاده سید محمد ریزآب» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال 65 -وصیتنامه شهید غلامحسین ایزدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد غلامحسين ايزدي »
بسم رب الشهدا و الصدیقین خدایا تو می‌دانی که تنها بخاطر رضای تو و دفاع از دین تو، در این راه قدم نهاده‌ام. با اتکای به تو و چشم امید به یاری تو از هیچ کوششی در راه پیشبرد اهداف و آرمانهای مکتب‌مان دریغ نمی‌کنم. خدایا به مادرانمان صبر عنایت فرما که بتوانند داغ عزیزان‌شان را تحمل کنند. ولی از این آگاهی که در دل این شیرزنان زینب گونه پیدا شده، مطمئن هستیم که هرگاه بیاد فرزند شهید یا مفقودشان...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -ابوذر
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
ابوذر مردی از صحرا چنان آرام بگذارد قدم بر تارک دنیا دلش آزرده از بیداد تنش فریاد و دل فریاد ابوذر مردی از صحرا ابوذر غیرتش دریا ابوذر تیغ بر قلب حکومتهای خون آشام قدم آرام می دارد ز راه رفته باز می‌گردد و راهی تازه می‌یابد ابوذر مرد حق تنها بدون ترس از خواری در این دنیا علم بنشاند بر ضد ستم بر صفحه ننگین هر تاریخ ابوذر تشنه‌ای جاوید از دریای غیرتها قدم برداشت از غفار تا کعبه وخود را می‌رساند با محمد(ص) یار می‌گردد ابوذر این وجود پاک و غیرتمند ابوذر تک...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -غمگین
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
در شعله‌های سرکش یک عشق بی‌دریغ بیمارگون زقافله‌ها دور مانده‌ام رنج و عذاب از غم فردا در این کویر وامانده از عبورم، بی نور مانده‌ام ((( همی با ناله غمگین برای خویش می‌خوانم که این بدمستی هستی زدست غیر می‌دانم سالها چون غنچه در خون جگر پیچیده‌ام تا در این گلزار چون گل یک زمان خندیده‌ام از سر هر خار صد زخم نمایان خورده‌ام تا که چون شبنم، ره‌شناس این چمن گردیده‌ام گریه‌ام چون شمع ریزد بر رخ عریان خویش تا به هر کس می‌رسم انگار که چیزی من از...
شوخی ها و لطیفه ها
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
لطیفه‌ها و شوخی‌های بیان شده ذیل ‌‌همه بصورت واقعی اتفاق افتاده که برادران‌: - محمد عبد الاحدی - قاسم زالپور - علی تاجبخش - علی زردشت فرزند غلامرضا - علی زردشت فرزند اسماعیل - جواد مبین - غلامعلی فرخ بطور جمعی آنها را نقل کرده اند‌.  ...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -زینب ما
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به خواهر فریادگر طاهره کاوه که زبانش فریاد زینب بود. اما نمی‌دانند چه شبهائی سحر کردیم اما نمی‌دانند اما نمی‌دانند چه شبها خون سرخ خویشتن را با گلاب رنگ بر سنگفرش کوچه‌هامان شاد پاشیدیم اما نمی‌دانند چگونه سینه‌هامان را سپر کردیم بر سرنیزه‌های آب داده هان ای امید سرخ آزادی ای فریاد سرخ درد با ما بمان، اینجا دگر شب نیست ای سبز چشمانت، بمان سرسبز آخر کجا گفتند؟ وقتی که مهمان آمده در خانه صاحبخانه بگریزد آخر کجا گفتند؟ آزادی است مهمان ما مهمان‌نواز خوب یاران رها از بند با ما بمان ای...
شهدا سال 66 -زندگینامه شهید سید احمد هاشمی نژاد
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید سید احمد هاشمی نژاد »
آنگاه که عزم سفر داشت،‌ به سراغ یکایک بچه‌ها رفت و صورت آنها را بوسید. همسرش با چادر سفید، یک دست آینه و آب و دست دیگر قرآن،‌ پشت سرش تا کنار در آمد. با او خدا حافظی کرد و به امید روزی نشست که برگردد. سید، رفت ولی وقتی برگشت، چادر همسرش سیاه شده بود.‌ آری! او 1322/12/28 در روستای مشکان، میان خانواده‌ای مذهبی بدنیا آمد و به دلیل پرداختن به کار کشاورزی، از نعمت تحصیل محروم...
کشک و کشیک
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
زمانیکه شهید عباسعلی دهقانی فرماندهی یکی از دسته‌ها را بعهده داشت‌. در یکی از روزها برای ‌نهار رزمندگان ترید ( تریت ) کشک تهیه شده بود‌. پس از صرف نهار شهید دهقانی تصمیم می‌گیرد در دفتر خاطرات‌اش‌، خوردن کشک را در ناهار بنویسد. دفتر خاطرات را بر می‌دارد و شروع به نوشتن می‌کند‌، عنوان خاطره را "ترید کشک" انتخاب می‌کند. یکی از بچه‌ها که کنار دست او نشسته بوده می‌خواند "تاکتیک‌ کشیک" بلافاصله از سنگر بیرون رفته و...
حال و هوای معنوی رزمندگان در عملیات کربلای پنج
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات کربلاي پنج »
آقای علی اکبر همتایی در مورد حال و هوای معنوی رزمندگان گردان کمیل در این عملیات می‌گوید(1-HAMTAYEE-14) حالات معنوی بچه‌ها قابل توصیف نیست‌، صبح عملیات بچه‌ها شروع به خواندن زیارت عاشورا کردند. زیارت عاشورا هم با حالتی ساده خوانده می شد‌، همه گریه می کردند و اشک می‌ریختند. بطوریکه وقتی زیارت تمام شد و خواستیم صبحانه بخوریم بچه‌ها می‌گفتند: امشب فلانی‌، فلانی و‌... شهید می‌شوند‌، همینطور هم شد‌، همان بچه‌هایی که با سوز و گداز زیارت می‌خواندند، همه شهید...
زندگینامه آزاده عباس گرگین
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب آزادگان »
عباس گرگین فرزند اسداله، در سال 1324 در شهر نی‌ریز، در خانواده‌ای مذهبی، متدین، ساده و زحمتکش در محله سادات دیده به جهان گشود. دوران تحصیلات خود را تا سطح سوم متوسطه که در آن زمان مشهور به سیکل اول بود، را در نی‌ریز با موفقیت گذراند. سپس به ارتش پیوست و در تیپ زرهی دزفول مشغول خدمت گردید. همراه با خدمت نظامی، تحصیلات خود را تا سطح دیپلم ادامه و توانست مدرک پایان دوره متوسطه را کسب...
شهدا سال 63 -زندگینامه شهید جعفر بیات
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
جعفر، ۱۳۳۹/۶/۱۰ در خانه‌ای که چراغش از نور خدا روشن و ایمان به خدا و عشق به ائمه اطهار (ع) در دل اعضای آن جای گرفته بود، پای به عرصه گیتی نهاد. خانواده‌ای که ساده و بی‌آلایش در صفاشهر زندگی می‌کردند. به دلیل فقر مالی موفق به تحصیل نشد و از همان اوان کودکی به کار و کارگری پرداخت تا بتواند قسمتی از مخارج خود و خانواده را تأمین کند. جعفر بیشتر اوقات فراغت خود را در بسیج...